وقتی گذشته مانع رفتن به جلو میشود!
دوست خوبم،
آیا تابهحال، احساس کردهای که گذشتهای که داشتی، مانع پیشرفتت شده است؟ گاهیاوقات، بعضی از آیات کتاب مقدس را راحتتر میخوانیم تا اینکه به آنها عمل کنیم.
فیلیپیان باب ۳ آیات ۱۳-۱۴ میگوید: «ای برادران، من ادّعا نمیکنم که تابهحال آن را به چنگ آوردهام، ولی تنها کار من این است که آنچه را در پشت سر من قرار دارد فراموش کنم و برای رسیدن به آنچه در پیش است، بکوشم.»
اینکه بگویی گذشته را فراموش میکنی و به جلو حرکت میکنی، تصمیم خوبی است، اما واقعیت این است که اعلام آن برای تجربه کردنش کافی نیست. تصور کن که دستت را با چاقو میبُری، سپس زخمت را شستوشو میدهی و بانداژ میکنی تا بهبود یابد. آیا مدام آن را لمس میکنی؟ نه، چون هنوز درد دارد و اگر زودتر از موعد آن را دستکاری کنی، دوباره زخمت باز میشود.
گاهیاوقات، همین کار را با گذشتهات میکنی. آن را مدام “لمس” میکنی و دربارهاش فکر میکنی، حتی اگر دردناک باشد. شاید فکر کنی که از آن عبور کردهای، اما با کوچکترین یادآوری، دوباره روی آن تمرکز میکنی و بهبودی کامل نمیشود.
اگر این موضوع را درک میکنی، از تو دوست نازنینم، دعوت میکنم که همۀ آن زخمها را به خداوند بسپاری و باور کنی که او میخواهد تو را از گذشتهات آزاد کند.
بیا با هم دعا کنیم:
«روحالقدس عزیز، به من کمک کن تا به گذشتهام فکر نکنم و به جلو حرکت کنم و دعا میکنم زخمهای گذشتهام را شفا دهی!»
به نام عیسی مسیح،
آمین.
سپاسگزارم برای حضورت در این دنیا،
تو یک برکت الهی هستی.
پیمان شبانلاری