اطراف تو پر از شگفتی است!
از تو دعوت می کنم که در گیرودار فعالیت های روزانه، لحظه ای صبر کنی و چشم هایت را به سوی آسمان بالا ببری و به عظمت خدا و مکان سکونت او فکر کنی، و نگاهت را به آنچه در اطرافت است بدوزی. ببینی که چطور زمین کاملیت خدا را نشان می دهد، و طبیعت، زیبایی و حساسیت خدا را بازتاب می دهد.
روزی مزمورنویس هم نگاهش به بالا جذب شد و این ستایش، در کتاب حبقوق، باب 3، آیه های 3 و 4، از لبانش جاری شد… « خدا را می بینم که از کوه سینا می آید. جلالش آسمانها را در بر گرفته و زمین از حمد و سپاس او پر است! او مانند طلوع خورشید است و از دست های او که قدرتش در آنها نهفته است نور می تابد.»
دوست من! زمانی که در زندگی خیلی شلوغ هستی، بهتر است بدانی چطور لحظه ای باز بایستی و دوباره پر از شگفتی خداوند شوی.
حتی در مورد چیزهای خیلی کوچک… آواز پرنده ها، پرتو نور خورشید که بر روی صورتت افتاده، لبخند یک کودک و… که زندگی شیرین تر می شود وقتی که بدانیم چطور آن را پر از شگفتی کنیم.
برای امروز تو یک چالش دارم و آن، این است که عمدا فعالیت های خود را متوقف کن، و یک وقت برای خودت بگذار تا جهان اطراف را نظاره کنی. یک نفس عمیق بکش و خدا را به خاطر این نفس حیات، شکر کن و روزت را ادامه بده.
من هم همین کار را انجام می دهم…
دوست خوبم! تو در دعاهای امروز من هستی.
دعا می کنم در حالی که به این سرود ستایشی گوش می دهی، شگفتی خداوند بر تو مکاشفه شود. آمین