با خدا دوست باش
دوست عزیز،
تصور کن هیرو اونودا، افسر ژاپنی که حتی پس از پایان جنگ جهانی دوم، هنوز در جنگلهای فیلیپین پنهان بود، بیخبر از آتشبس و پایان درگیریها. این داستان، تصویری است از چگونگی احساس ما گاهی اوقات در رابطه با خدا. ما خود را مخفی میکنیم، میترسیم و گمان میبریم همچنان در جنگ هستیم، در حالی که خدا با ما صلح کرده است.
«زیرا وقتی دشمن بودیم، به وسیله مرگ پسرش با خدا آشتی شدیم.»
این آیه بازگو کنندهٔ حقیقتی شگفتانگیز است. واژهٔ «آشتی» در این آیه به معنای «بازگشت به لطف» است. این بدان معناست که حتی اگر خودمان را گمشده در جنگل یافتیم، خداوند پلی از محبت ساخته تا ما را به سوی خود بازگرداند.
دوست من، تو دعوت شدهای تا در آزادی و صلحی که عیسی برایت به ارمغان آورده زندگی کنی. تو دوست خدا هستی و در محبت بیپایان او زندگی میکنی. از این دوستی لذت ببر!
خدایا،
امروز برای دوستم دعا میکنم. به او یادآوری کن که تو نه دشمن بلکه پدری مهربان و دوستی وفادار هستی. بازوانت همیشه برای در آغوش گرفتن و حمایت کردن از او باز است، حتی زمانی که دوست من خود را در جنگلهای ترس و دودلی گم کرده باشد.
به دوستم نشان بده که جنگ تمام شده و زمان آشتی فرا رسیده است.
در نام عیسی مسیح،
آمین.
دوست خوبم در هر لحظه و هر قدم از این سفر شگفتانگیز به یاد داشته باش که تو یک معجزهای.
شکر برای وجود نفیس تو