همه برای یکی, یکی برای همه!
دوست عزیزم،
امروز میخوام در موردِ اهمیتِ وجود تو که به عنوانِ یکی از سنگهای زندهی بدنِ مسیح هستی، صحبت کنم.
یکی از دوستانم که در دوران جنگ خدمت کرده بود اینطور میگفت:
“زمانی که من در ارتشِ بودم، در مواقعِ بحران و شرایطِ متلاطم به یادم میارم که همهی ما با هم همکاری میکردیم تا شرایط رو به حالتِ عادی برگردونیم و این بین هر کس به آخرین چیزی که فکر میکرد، خودش بود.”
حالا اگه به کتاب مقدس رجوع کنی، میبینی که خداوند در کتاب فیلیپیان، باب ۲، آیه ۴، به ما اینطور میگه:
“به نفعِ دیگران فکر کنید و تنها در فکرِ خود نباشید.”
این آیهی کلام خداوند در واقع اینو به ما میگه که:
-نفع دیگران رو بر منافعِ خودت ترجیح بده،
-هر کاری رو از روی میل و اشتیاق برای دیگران انجام بده،
-دیگری رو برتر و مهم تر از خودت در نظر بگیر،
-همونطور که از خودت مراقبت میکنی، از بقیه هم محافظت و مراقبت کن.
دوست عزیزم:
در بدنِ مسیح، خداوند میدونست که به نامِ خودش و اقتداری که بر من و تو گذاشته، ما هم مثل سربازانِ یه ارتش عمل خواهیم کرد. به عبارتی هر کدوم از ما، هم به عنوانِ یه واحدِ مستقل، و هم به عنوانِ یه تیم، مسئولیت ها رو انجام میدیم و در همه حال از دیگر اعضا هم مراقبت و محافظت میکنیم.
البته ممکنه هنوز اهمیتِ نقش خودت رو در خانوادهی بزرگ خداوند و در بدنِ عیسای مسیح درک نکرده باشی، یا هنوز این ماموریت بر تو مکاشفه نشده باشه؛ اما بذار یک چیزی رو بهت بگم و اونم اینکه:
تو یه نقشِ منحصر به فرد در خانوادهی الاهی داری و این نقش فقط مُختصِ توست. این نقش آفرینی تنها به وسیلهی تو و دستانِ روحانیِ تو انجام خواهد شد نه هیچ کس دیگه. پس در کارهایی که میکنی:
نه با کسی رقابت کن،
نه به کسی حسادت کن،
نه خودت رو با کسی مقایسه کن،
و نه سعی کن اگه کسی نقشش رو خوب انجام نمیده، تو جای اون رو بگیری!
یه ارتش به همه چیز نیاز داره، فقط در جایی که بهت سپرده میشه، وظیفهشناس باش و استوار بایست!
البته که باید به یاد داشته باشیم که اگه نقش یا وظیفهای داریم، فخری بر ما نیست، بلکه خداوند عیسا با استعدادهایی که به من و تو بخشیده، در واقع، ما رو تجهیز کرده تا دستان او، و نور و نمکی برای این دنیای تاریک باشیم تا ارادهی او بر روی زمین از طریق ما به انجام برسه.
امروز ازت دعوت میکنم که به ماموریتِ منحصر به فردی که تنها توسط تو انجام میشه توجه کنی و هرگز جایگاهِ خودت رو دستِ کم نگیری بلکه با ایمان به خداوند عیسا به تمام و کمال در این ماموریت گام برداری.
اگه دوست داشته باشی، میتونی برای نقش آفرینیهایی که خداوند به ما بخشیده، الان با من همدعا بشی و بگی:
“پدر عزیزم،
من میدونم که کلیسایی که برای من روی زمین قرار دادی، نمادی از بدنِ زندهی توست. پس در این ساختمانِ زنده و زیبایی که از آنِ تو هست و هر لحظه هم بزرگ و بزرگتر میشه، لطفن بهم نشون بده که نقشِ من چیه و کجا باید بایستم؟
همچنین پدر تمنا دارم، که به من یاد بدی که هرگز فردی فکر نکنم، فردی تصمیم نگیرم و فردی عمل نکنم؛ بلکه در هماهنگی با بقیهی فرزندانت و شبانی که تو در این بدنِ زنده قرار دادی، در تواضع و فروتنی گام بردارم.
پدرِ عزیزم، خواهش میکنم که کمکم کنی تا روزانه بیشتر و بیشتر به یه رفیق و یه همرزمِ عالی برای بقیهی فرزندانِ تو در کلیسا تبدیل بشم و در یکپارچگی با بقیهی اجزا باشم و بمونم. آمین که تا روزی که در این کرهی خاکی نفس میکشم، در ماموریتی که تو برام قرار دادی، در اطاعت باشم و ثابت قدم بمونم.
به نام عیسای مسیح،
آمین!”
دوست عزیزی برای من اینطور نوشته بود:
“من روزانه ایمیلهای “هر روز یک معجزه” رو دنبال میکنم. در واقع داستان زندگی من از اونجایی شروع شد که من از اضطراب و افسردگی رنج میبردم و زمانی که این ایمیلها رو میخوندم، بسیار از لحاظِ روحی قویتر از قبل میشدم و میتونستم اون روز رو به خوبی شروع کرده و به پایان برسونم.
من سخت کار میکردم تا اضطرابم رو کنترل کنم، اما اکنون که در کلیسا و رابطه با فرزندان خدا پیوسته حضور دارم، بسیار آرامم، چون به کمک اونها تونستم خیلی از مشکلاتِ روحی و زندگیم رو حل کنم.
این ایمیلها بیشتر از اونچه شما فکر کنین، به ما کمک کرده، خدا شما رو حفظ کنه!”
حالا چند لحظه ای چشمات رو ببند و این جمله رو پیش خودت تصور کن و بگو:
“من برای خداوند و انجامِ ارادهی او مهم هستم!”
آمین!