قوی باش، چون او قادرِ مطلق است!
دوست عزیزم، جملهی “خداوند قادرِ مطلقِ است.” رو ممکنه زیاد شنیده باشی و شاید برات تکراری هم شده باشه یا حتا مفهوم اقتدارش پیش چشم تو کمرنگ شده باشه.
اغلب، ما وقتی به قدرت فکر میکنیم، اون رو بی رحمانه و وحشیانه تصور میکنیم، چیزی شبیه به قدرت سیاستمدارانِ کشورها یا جنگ های بین ابرقهرمانان ها در داستان شوالیه ها.
اما قدرتِ خداوند فراتر از تصور ماست و درکِ ما از این تواناییِ مطلق بسیار محدوده و قادر به توصیف در کلمه نیستیم.
اما نمونه ای از این شکوه و اقتدار رو در کتاب پیدایش، ۱۷: ۱- ۲ و ۱۵: ۵، در داستان ابراهیم می خونیم که خداوند چطور از قدرتِ بی انتهایِ خودش با ابراهیم صحبت میکنه و میگه:
” وقتی اَبرام نود و نه ساله بود، خداوند بر او ظاهر شد و فرمود: “من خدایِ قادرِ مطلق هستم.” از من اطاعت کن و همیشه آنچه را که دُرست است انجام بده. من با تو پیمان میبندم و نسل هایِ بسیاری به تو میدهم.”
“خداوند او را بیرون برد و فرمود: به آسمان نگاه کن و بکوش ستاره ها را بشماری. فرزندانِ تو به همین اندازه زیاد خواهند شد.”
در واقع، خداوند خودش رو این طوری به ابراهیم معرفی می کنه و اون رو از سرنوشتِ عالی و شگفت انگیزی که در آینده داره، آگاه میکنه و به ابراهیم این اطمینان رو میده که فقط و فقط من قادرِ مطلق هستم، پس در وعده ای که بهت میدم، با ایمان و اقتدار قدم بردار.
می دونم الان داری پیش خودت فکر میکنی، چه جوری یه پیرمردِ سالخورده و بدون فرزند، می تونه پدرِ بسیاری از امت ها باشه و تازه شمارِ فرزندانش به فراوانیِ ستاره های آسمانی برسه؟
درست میگی، با منطقِ زمینیِ ما اصلن جور در نمیاد، ولی یادت نره که این وعده ی خدایِ قادرِ مطلق و آفریننده یِ این جهانِ هستیِ که داره گفته میشه، نه وعده ی یه انسان خاکی.
دوست عزیزم،
بذار یه حقیقتی رو بهت بگم، در واقع این خدا بود که اول انتخاب کرد.
یعنی خدا یه پیرمرد با عمرِ ۱۰۰ سال رو انتخاب کرد که هیچ توانایی جسمی نداشت و حتا این پیرمرد رو نسبت به یه جوانِ باطراوت و تنومند ترجیح میداد.
در حقیقت شکوهِ قضیه اینجاست که خداوند از چیز های ضعیف به جای قوی استفاده می کنه تا اقتدارش رو جلال بده تا هیچ فخری بر انسان نباشه؛ چون قبلن این وعده رو داده بود که “من خدایِ قادرِ مطلق هستم.”
در کتابِ اولِ قرنتیان، ۱: ۲۷، خداوند قدرتِ مطلقش رو این طور به جهانیان معرفی می کنه و میگه:
” بلکه خدا عمداً آنچه را که جهانیان پوچ و بیمعنی می شمارند برگزید تا حکیمان را خجل سازد و آنچه را که جهانیان ضعیف می پندارند انتخاب کرد تا نیرومندان را شرمنده سازد.”
دوست من،
امروز خداوند تو رو برای انجامِ اراده یِ خودش صدا میزنه و حالا این تو هستی که میتونی انتخاب کنی:
میتونی دوباره مثل قبل بگی:
- من خیلی ضعیفم،
- من دیگه پیر شدم و از من گذشته، من دیگه خستم،
- من صلاحیتش رو ندارم.
میتونی هم اینطور بگی:
*بله خداوندم، از من که ضعیفم و در دردها و مشکلاتِ امروزم افتاده هستم، استفاده کن، چون تو به ناتوانی هایِ من آگاهی. حالا برای طرح و نقشه یِ خودت، ناتوانی و ضعفِ من رو به قوت تبدیل کن و جلال بیاب!
دوست عزیزم،
آیا هنوز فکر میکنی که خدا در مورد تو داره اشتباه میکنه؟ یا در طرح و نقشه ای که برای تو داره اشتباه کرده؟
نه! البته که نه!
اجازه بده خدایِ قادرِ مطلق از تو استفاده کنه، اون وقت میبینی که عظمت و جلال خداست که آشکار میشه، نه ضعف های تو.
درست مثل ابراهیم، به ستارگانِ آسمان نگاه کن و به خودت یادآوری کن که برای خدا هیچ چیزی غیر ممکن نیست.
امروز با همهیِ ضعف هایی که تو داری، خداوند انتخابت کرده و میخواد از تو استفاده کنه تا در ضعفها، دردها، خستگیها و ناتوانیهای تو حضور پیدا کنه.
اگه بله میگی،
پس حالا دستت رو تو دستانِ خداوندت محکم نگه دار تا این عظمت رو ببینی و شگفت زده بشی چون او حقیقتن قادرِ مطلق در همه ی امور است.
حالا چشمات رو ببند و این جمله رو با خودت تصور کن و بگو:
“خداوندم عیسایِ مسیح، در ضعف هایِ من آشکار شو.”
آمین!
دیدن نوشته های بیشتر