دوست، محمد یا عیسی؟
#زن_زندگی_آزادیدوست عزیز! نظرت را به ماجرای تحقیق عمید، شخصی مسلمان درباره ی خدا جلب می کنم.
او می گوید: «من قرآن را جستجو کردم تا درباره ی محمد بیشتر بدانم، اما در عوض عیسی را یافتم…»
عمید، در خانوادهای مسلمان و اهل سنت بزرگ شد. ولی با این حال، اکنون او بیش از 11 سال است که شاگرد مسیح است. همه ی این ها به دلیل یک سوال ساده بود که شخصی از او پرسید.
او در سال 1987 در نیروی دریایی کار می کرد. اما هرگز مانند سایر ملوانان اضافه کاری نمی کرد تا زمان کافی برای خواندن قرآن داشته باشد. یک روز کاپیتان از او خواست تا چند آیه از قرآن را برای او بخواند و بعد پرسید معنای این آیات چیست.
عمید پاسخ داد: نمی دانم. هر چند می توانم به عربی بخوانم، اما واقعا معنای آن را نمی فهمم.
کاپیتان خندید و گفت: چی؟
تو تمام روز در حال خواندن قرآن هستی و معنای آن را نمی دانی؟
این احمقانه ترین چیزی است که تا به حال شنیده ام.
عمید بسیار خشمگین شد و این موضوع او را مجبور کرد تا قرآنی را پیدا کند تا به زبان خودش ترجمه شده باشد…
او می گوید:
«من قرآن را جستجو کردم تا درباره ی محمد بیشتر بدانم، اما در عوض عیسی را پیدا کردم و این باعث ناراحتی من شد… دیدم که محمد الان در حضور خدا نیست، اما عیسی در آسمان با خداست… محمد مرده، اما عیسی زنده است. در قرآن فقط چهار بار از محمد نام برده شده. اما نام عیسی 97 بار آمده است. محمد از نظر قرآن یک منجی نیست، اما نام عیسی به معنای نجات دهنده است.»
عمید یک کتاب مقدس تهیه کرد و در مورد تعالیم و زندگی عیسای مسیح بیشتر تحقیق کرد و در نهایت به او ایمان آورد و غسل تعمید گرفت.
دوست من! این یک داستان واقعی است… فقط عیسی است که می تواند زندگی ها را نجات دهد و احیا کند!
چرا که 2000 سال پیش با فداکاری خودش بر روی صلیب، درهای نجات را برای عمید و من و تو و کل جهان گشود. اگر هنوز عیسی را نجات دهنده ی خود نمی دانی تو را تشویق می کنم که امروز این کار را انجام دهی، این بهترین انتخاب است!
سرشار از برکت باشی!
44 سال گذشت و بیشتر آدمها در این سالها حتی 44 دقیقه هم بصورت مستقل فکر نکردند، چه بسا که 4 دقیقه و 4 ثانیه هم مستقل فکر نکردند.
بیایید برای یک بار هم شده 4 دقیقه و 4 ثانیه فارق از هرگونه ترس، عقیده، تعصب، فرهنگ و عادتی، بصورت کاملا مستقل و آزاد فکر کنیم. به ایران فکر کنیم. به آنچه در این 44 سال بر ما گذشت، به وقایع حال بیاندیشیم و آنچه پیش روست را متصور شویم.
ایمان دارم که دیگر سکوت نخواهیم کرد.
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.
به امید آزادی