دوست، آیا می ترسی؟
من از تو دعوت می کنم که امروز این پیام ویژه را که معتقدم خداوند برای تو دارد، دریافت کنی. او در بخش هایی از کتاب مقدس می گوید:
«میترسی؟
آیا ترس در آستانه قلب توست؟
نگذار وارد بشود...به من اعتماد کن.
در هر شرایطی چشمان ات را به من بدوز.
من می خواهم به تو ایمانی تزلزل ناپذیر بدهم، اعتمادی به من، که از ترس ها و شک های تو پیشی می گیرد.
این اطمینان که محبت من قوی تر و بزرگ تر از تمام موقعیت هایی است که با آن روبرو خواهی شد!
به همین دلیل، وقتی شک به درِِ قلب ات می زند، بازش نکن! با اطمینان و اقتدار به کلام من اعتراف کن.
اعلام کن که تغییر نکرده ام، من همانی هستم که هستم!
الف و یا، ابتدا و انتها.
اعلام کن که من شفا دهنده و روزی دهنده هستم.
آن که هر چیزِ از دست رفته را به تو باز می گرداند و آن که آرامش می دهد.
من وجودِ تو را خواستم و تو را آفریدم!
آن چه را که قول داده ام، در تو به انجام خواهم رساند. کاری را که گفتم انجام خواهم داد.
چون من انسان نیستم که دروغ بگویم و پسر آدمی نیستم که پشیمان شوم.
در ایمان و صلح و شادی بمان.
من پدر، دوست و پادشاه تو هستم.
من تو را ترک نمی کنم.»
دوست من! می توانی به منابع کتاب مقدس در مورد این پیام خدا که در زیر آمده است، مراجعه کنی:
- اعداد، فصل 23، آیه ی 19
- خروج، فصل 15، آیه ی 26
- مکاشفه، فصل 22، آیه ی 13
- مزمور 139 آیه ی 16
دوست عزیزم! از تو دعوت می کنم با گوش دادن این سرود ستایشی، باری دیگر در اطمینان مسیح ساکن شوی و بر ترس غلبه کنی
همچنین خداوند در اول یوحنا، فصل 4، آیه ی 18، این طور می گوید: «محبت کامل، ترس را از بین می برد... »
دستان شما به خون آغشته است، و انگشتانتان به تقصیر آلوده! لبهایتان به دروغ تکلم میکند، و زبانتان به انحراف سخن میگوید. کسی عادلانه اقامۀ دعوی نمیکند و هیچکس به امانت محاکمه نمیشود. بر بطالت توکل دارید، و به دروغ سخن میگویید؛ به آزار آبستن میشوید، و شرارت میزایید! از تخمهای افعی، بچه برمیآورید، کارهای شما شریرانه است، و عمل دستهایتان خشونتآمیز! و برای ریختن خون بیگناهان شتابانید! افکار شما شریرانه است، و هر کجا میروید، ویرانی و خرابی بر جای میگذارید. طریق صلح و سلامت را نمیشناسید، و در راههای شما عدالت جایی ندارد. راههای خویش را کج ساختهاید.
اما بدانید و آگاه باشید، همانگونه که ابر محو و نابود میگردد، شما نیز از این سرزمین بیرون انداخته شده، محو و نابود می گردید. مثلِ فضلۀ خود، برای همیشه نابود خواهید شد. همچون خواب میپرَید و دیگر یافت نخواهید شد؛ مانند رؤیای شب، محو و نابود میگردید. زهرِ مارها را خواهید مکید، و نیش افعی، شما را خواهد کشت.
آنگاه مردمان ایران، سرزمین خود را بازپس گرفته و تا به ابد در آن، در صلح و آشتی سکونت خواهند کرد.
به امید آزادی