
نویسنده

با «پیمان شبان لاری» آشنا شوید
سلام،
من پیمان هستم. نویسندهٔ مجموعهٔ «هر روز یک معجزه»؛ کسی که با قلبی پر از ایمان مینویسد، تا کلمات، پلی باشند میان دل تو و حضور خداوند.
در سال ۱۹۶۸ در آبادان، در جنوب ایران، در خانوادهای از طبقه متوسط و غیرمذهبی به دنیا آمدم. فرزند کوچک یک خانوادهٔ دهنفره بودم. با آغاز جنگ ایران و عراق، در سال ۱۹۸۱ بههمراه خانوادهام به تهران نقل مکان کردیم. بعدتر، بهمدت دو سال و نیم بهعنوان سرباز معلم در روستاهای استان خوزستان مشغول به خدمت شدم. در سال ۱۹۹۳، از طریق روسیه به هلند مهاجرت کردم. یک سال در راه بودم، اما بالاخره رسیدم. امروز شهروند هلندم.
از همان ابتدای انقلاب ۱۳۵۷، حس میکردم سایهای سنگین و خاکستری بر ایران افتاده. جامعه خشنتر شده بود و با چشم خودم دیدم که چطور حقیقت، پشت پردهها پنهان شد. در سال ۱۹۸۲ با کتاب ممنوعهای آشنا شدم: «ارابهٔ خدایان». عطش عجیبی در من بیدار شد برای دانستن چیزی فراتر از واقعیتهای روزمره. از آنجا، جستوجو برای معنای زندگی آغاز شد؛ همراه با مطالعهٔ متافیزیک، ادیان مختلف، و تجربههایی پرخطر. از اسلام جواب نگرفتم و حتی وجود خدا را انکار میکردم. در مسیر مهاجرت، با فرقههایی با ظاهر معنوی و قدرتهایی ماورایی آشنا شدم، اما هیچکدام نتوانست خلأ درونم را پر کند. به بنبست رسیدم. حتی به خودکشی فکر کردم.
تا اینکه...
خدا مرا صدا زد.
در اتاقی کوچک، در سکوت شب، خداوند مرا بهسوی کتابمقدس کشید. آیههایی در ذهنم زنده شد. قدرتی عظیم مرا متوقف کرد و چشمان روحانیام را گشود. از همان لحظه، کتابمقدس برایم گنج شد. شروع به خواندن کردم و با سختی و مبارزه، ادامه دادم. در سال ۱۹۹۸ با خواندن انجیل یوحنا، تمام زندگیام متحول شد. سؤالاتم پاسخ داده شدند. صلحی ژرف وارد وجودم شد. بله، من تولد تازه یافتم. و از آن روز، هدفم یکی شد: شناختن خدا، زیستن در نور او، و رساندن این نور به دیگران.
اکنون، در هر پیامی که برایت میفرستم، تکهای از این سفر نهفته است. واژههایی که از دل تجربه، دعا، اشک، سپاس و امید بیرون آمدهاند.
ایمیلهای «هر روز یک معجزه»، فقط متنهای زیبا نیستند؛ بلکه دعوتی هستند به معجزهای تازه در زندگی تو.
پس بمان با من،
تا هر صبح را با نوری تازه از آسمان آغاز کنیم.
با محبت و سپاس،
پیمان شبانلاری