از پدرِ جَعلی دوری کن!
دوست عزیزم،
تا حالا شده صداهایی در ذهنت زمزمه بشه و بگه:
– خدا تو رو فراموش کرده، ببین هر کاری که میکنی خوب پیش نمیره،
– تو به اندازهی کافی خوب نیستی، بقیه رو ببین چقدر سریع پیشرفت کردن؟
– به هیچ جایی هم که توی زندگیت نرسیدی،
– با همهی تلاشهات تو باز هم شکست خوردهای،
-آرزوهایی هم که داشتی، به واقعیت تبدیل نشدن!
– توی کار و تحصیل هم هیچی نشدی،
– تو چرا اینقدر تنها و بیکس موندی؟
متاسفانه گاهیاوقات ممکنه چنین افکارِ بیهودهای خیلی زیرکانه به درونِ تو راه پیدا کنن و نه تنها جانت رو تلخ کنن بلکه “اُمید به زندگی در خداوند” رو هم از تو بگیرن.
گاهی این افکارِ مخرب از اشتباهاتی که مُرتکب شدی سرچشمه میگیرن و گاهی هم مستقیم از شیطان که “پدرِ دروغگویان” شناخته میشه، به سراغت میان.
اما خداوند راهِ دُرست رو به تو در کلامش نشون داده و میگه پیش از اینکه ذهنت رو در اختیارِ شیطان بذاری، نگاهت رو به من و برنامههایی که برات دارم متمرکز کن.
در انجیل یوحنا ۱۴: ۳۰، میخونی:
“بعد از این با شما زیاد سخن نمیگویم زیرا حکمران این جهان میآید، او بر من هیچ قدرتی ندارد.”
دوست عزیزم،
این رو بهیاد داشته باش که شیطان زمانی قدرت میگیره که تو براش ارزش قائل بشی و و بهش اختیار بدی. ممکنه از خودت بپرسی، آخه چرا باید به شیطان چنین اجازهای بدم، نه من هرگز چنین کاری نمیکنم!
اما راه شیطان توسط هر فکر، کلمه و یا عمل خدا ناپسندانه در ذهن و زندگی تو باز میشه و نه با دعوت مستقیم از او!
امروز ازت میخوام که اجازه بدی خداوند عیسای مسیح، افکار تو رو پر کنه تا دیگه برای این دزد در ظرف ذهن تو جایی وجود نداشته باشه. پس این جمله رو با صدای بلند تکرار کن:
” تمام شد، من دیگه این دروغها رو از تو نمیپذیرم، عیسای مسیح تو رو شکست داده و تو هیچ حقی بر من نداری، دور شو.”
ایمان داشته باش که عشق و محبتِ خداوند، تو رو در هر وضعیت ذهنی نامطلوبی هم که باشی عبور میده و ازت محافظت میکنه!
دوست عزیزی برای تیمِ ما اینطور نوشته:
“امروز خواستم یادداشتی بنویسم و بگم چقدر از پیامهای روزانهی شما که از طرفِ خداوند به دست من میرسه، برکتهای زیادی گرفتم. هر موقع که ایمیلهای “هر روز یک معجزه” رو میخونم، خداوند با قلب من صحبت میکنه.
عبارتِ “شکر برای وجود تو” اولین جملهای بود که بسیار در عمقِ وجود من نشست و دوباره من رو زنده کرد. دورانِ کودکیام رو بهیاد میارم که مادرم اغلب از طریقِ گفتار و رفتارش به من این باور رو میداد که من موجودی بی ارزشم. من بیشترِ عمرم رو با این باور گذروندم. این باور سالها با تجاوزهای کلامی و جنسی توسط خواهر و بردارِ ناتنیام تقویت شد.
من مفهومِ طردشدگی دخترانِ نوجوان و جوان رو تجربه کردم و درک میکنم که زندگیهاشون چهطور به تباهی میره. امروز میفهمم که همهی اون باورها دروغِ بزرگی بودن، چون فهمیدم که مسیح همیشه من رو دوست داشته، حتا در همون روزهای تاریک که هیچکس من رو دوست نداشت و به من توجه نمیکرد.
امروز که در سن ۵۵ سالگی هستم، میدونم که دوست داشته شدن به چه معناست و میتونم عشقی که عیسای مسیح نسبت به من داره رو بدون هیچ قید و شرطی به دیگران ابراز کنم، چون من معنای این عشق رو درک کردم.
جملهی “شکر برای وجود تو” روحم رو تکان داد و فهمیدم که چرا وجودِ من مهم بوده، این شگفتآوره که، عیسای مسیح برای من و بخششِ گناهانم به روی صلیب رفت، مُرد و روز سوم از دنیای مُردگان برخاست! امروز بهخوبی درک میکنم که چقدر وجودِ من برای خداوند مهمه که چنین کارِ بزرگی رو کرده.
امروز من برای شما مینویسم، “شکر برای وجود شما”. از شما ممنونم که به خداوند اجازه دادین که از شما استفاده کنه. ممنون و سپاسگزارِ خداوندم عیسا هستم که شما رو سرِ راه من قرار داد تا وجودم رو دوست بدارم و بفهمم هیچکس در این دنیا کم ارزش نیست!”
دوست من،
تو فرزندِ آفرینندهی این جهان هستی، تو وارثِ پادشاهی و ملکوتِ آسمان هستی، تو فَرّ و شکوهِ خداوند هستی، تو هستی آنچه هستی!
سرت رو با اقتداری که از عیسای خداوند داری، بالا بگیر؛ چون خداوند به اون چیزی که الان هستی هم، افتخار میکنه!
حالا چشمات رو ببند و این جمله رو با خودت تصور کن و بگو:
“همهی چیزهایی که نیاز دارم، فقط در خداوندم عیسا یافت میشه! “
آمین!