وقتی خدا جواب نمیدهد، چه کار میکنی؟

دوست عزیز،
پولس رسول، مردی که با تمام وجود به خدا خدمت میکرد، نیز با رنجی دستوپنجه نرم میکرد که آن را «خار در بدن» مینامید. سه بار از خدا خواست این رنج را از او بردارد و هر بار پاسخی فوری دریافت نکرد.
همانطور که در دوم قرنتیان باب ۱۲ آیهٔ ۸ میگوید: « سه بار از خداوند تمنا کردم آن را از من برگیرد.»
پولس احتمالاً اولین بار با اعتماد کامل دعا کرد که خدا او را از این درد نجات دهد. وقتی پاسخی نگرفت، بار دیگر با عزمی قویتر به دعا ادامه داد و گفت: «خدایا، این خار را از من بگیر تا بتوانم بیشتر خدمت کنم.» و همچنان پاسخی نیافت. نهایتاً در آخرین دعا، او کاملاً تسلیم شد و درخواست کرد که اگر قرار است این خار بماند، کلامی از خداوند بشنود. پاسخ خداوند این بود:
«فیض من تو را کافی است، زیرا قدرت من در ضعف کامل میشود.»
دوست عزیزم، امروز تو را دعوت میکنم، اینطور دعا کنی:
«پروردگارا، خارم را به تو میسپارم. وقتی ضعیفم، تو قوی هستی. ناامیدی و رنجم را در دستان تو رها میکنم. آمین!»
سپاس که با ایمانت در سختیها به خدا تکیه میکنی،
تو نمونهای از استقامت و ایمان هستی.
پیمان شبانلاری