خداوند دعای تو را برای عزیزانت می شنود!
اگر به تازگی زندگی خودت را به مسیح داده ای، یک لحظه تصور کن… یکی از عزیزانت ایمان تو را زیر سوال ببرد، چه می کنی؟
این موضوعِ یک فیلم به نام “پرونده مسیح” (The Case for Christ) است که بر اساس یک رمان پرفروش به همین نام ساخته شده؛ شخصیت اصلی فیلم، خانمی است که همسرش یک روزنامه نگار، یک فرد جویای حقیقت و یک آتئیست (فرد بی خدا) خود محور است. این مرد از ایمان آوردن همسرش به عیسی عصبانی است. بنابراین او سفری را آغاز می کند تا نه تنها به او، بلکه به جهان ثابت کند که مسیحیت یک فریب است.
این فیلم نشان می دهد که چقدر سخت است، وقتی عزیزانمان ما را به خاطر ایمانمان به خدا مسخره می کنند… و از آن سخت تر، شاید اینست که بفهمیم قلب آنها در تضاد با خدا است…در این مواقع قلب ما می شکند…
دوست من! آیا این موضوع برای تو آشناست؟ شاید تو فرزندی داری که فقط “علم و عقل” را قبول دارد… یا برادری که می گوید فقط خدا را می پذیرد… یا همسر، پدر و یا یک دوست صمیمی که همه ادیان را درست می داند… اما اعتقاد تو متفاوت است!
اگر آنچه گفتم شرایط فعلی توست؛ میخواهم بگویم… خداوند اشکها و التماسهای تو را دیده و شنیده! ولی هنوز کار او با عزیزانت تمام نشده است!
کتاب مقدس در دوم پطرس، باب 3، آیه 9 میگوید: «بنابراين، مسيح در وعدهٔ بازگشت خود تاخیری به وجود نیاورده است، گرچه گاهی اين گونه به نظر میرسد. در واقع، او صبر میكند و فرصت بيشتری میدهد تا گناهكاران توبه كنند، چون نمیخواهد کسی هلاک شود.»
خداوند بیشتر از تو، برای عزیزانت اشک می ریزه. او نمی خواهد که هیچکس آسان از دست برود. پس آسوده باش که او تا آخر برای نجات روح عزیزان تو می جنگد!
دوست خوبم! امروز، از تو دعوت می کنم تا با من برای عزیزان نجات نیافته ات دعا کنی…
خدایا، از اینکه دعاها و ناله های مرا می شنوی، سپاس گزارم… روح القدس، از تو می خواهم قلب عزیزانم را که تو را نمی شناسند،
لمس کنی [می توانی اسم تک تک آنها را بگویی]… مطابق کلام تو ای خداوند، می دانم که تو می خواهی همه ی انسان ها نجات پیدا کنند و حقیقت را بشناسند. همانطور که در اول تیموتائوس باب 2 ، آیه 4 آمده است: «زيرا او مشتاق است كه همهٔ مردم نجات يابند و به اين حقيقت پی ببرند» ای خداوند من به تو اعتماد دارم که می توانی آنها را به یک رابطه واقعی و شخصی با خود وارد کنی. عیسی، من ایمان دارم که افرادی را که هردوی ما، بسیار دوستشان داریم؛ نجات می دهی. ممنونم خداوندم. در نام قدوس تو طلبیدم، آمین.
یکی از همراهان کلیسا از چگونگی ورود عیسی مسیح به زندگی و قلبش برای ما نوشته است:
«من مردی 42 ساله هستم. وقتی مسلمان بودم، از خدایی که می پرستیدم رضایت نداشتم. اگرچه همسر و فرزندان خوبی داشتم و از درآمدم راضی بودم ولی در زندگی آرامش نداشتم. تا اینکه یک روز شروع کردم به جستجو… برای پیدا کردن جواب ها و پیدا کردن خدایی که صدای من را بشنود. بعد از تحقیق، با عیسی حرف زدم و از او خواستم اگر واقعاً خداست، خودش را بر من آشکار کند. چون باور نداشتم که او خداست و در مورد تثلیث پدر و پسر و روح القدس هم چیزی نمی دانستم. مدتی را به این منوال گذراندم و گفتم من نمی خواهم به جهنم بروم، پس اگر واقعا تو خدا هستی خودت رابه من نشان بده!
چند ماه گذشت و اتفاق خاصی نیفتاد، بنابراین من همچنان مسلمان بودم. تا اینکه یک روز، نمی دانم خواب بودم یا بیدار، اما عیسی را در اتاق، کنار تختم دیدم که شروع به صحبت با من کرد. عیسی گفت: “تو گفتی تا زمانی که خود را به تو نشان ندهم به من به عنوان خدا ایمان نمی آوری، این هم اثبات چیزی که خواستی” من از ابهت او، نمی توانستم صحبت کنم. اگرچه ارتباط قلبی داشتیم و برایم بسیار واضح و مشخص بود… این گفتگو حدود پنج دقیقه ادامه داشت. آنقدر آرامش داشتم که نمی توانم آن را توصیف کنم. فقط امیدوارم که همه انسان ها لذت چنین آرامشی را تجربه کنند. در آن لحظه انگار همه مشکلات و نارضایتی ها تغییر کردند. یک حس شادی درونی در من ایجاد شد و حس کردم دیگر تنها نیستم. وقتی از رختخواب بلند شدم، زانو زدم و صد درصد وجودم را به عیسی دادم. من نزد او اعتراف کردم و گناهانم را به پای صلیب او بردم. در حال حاضر، من هر روز کتاب مقدس را مطالعه می کنم و رابطه ای ناگسستنی با خداوند دارم. تصمیم گرفتم در راه عیسی مسیح خدمت کنم و خادم خدای متعال باشم. ممنونم که هر روز با کلمات معجزه آسا قلبم را لمس می کنید.”
مشاهده مطالب بیشتر